فهرست محتوا
انتشار بازی Metal Gear Solid V:The Phantom Pain را نباید با دیگر بازیها مقایسه کرد. شاید بتوان به وضوح آن را یک اتفاق غیرعادی دانست که اثر مثبتش را به مرور در سالهای آیندهی صنعت بازیهای ویدیویی مشاهده میکنیم ژاپن را میتوان یکی از مهدهای صنعت بازیهای ویدیویی دنیا دانست که سبک و سیاقهای خاصی از بازیسازی از آنجا پا گرفت و هنوز هم که هنوزه قدرت خود را حفظ کرده است. با تکنوشاپ همراه باشید.
بسیاری از بازیسازان ژاپنی طبق سنت و ایدئولوژی میهن پرستی و سلیقهی خاص مردم خود، بازیهایی میسازند که فقط به مزاق چشمبادامیهای سرزمین آفتاب تابان خوش میآید و به خاطر همین قضیه هم هست که برخی، دنیای ژاپن را بسیار متفاوت از دنیای بیرون از آن میدانند. اما از میان انبوه بازیسازان ژاپنی، تعدادی هم هستند که دامنهی فعالیت خود را به خارج از مرزهای ژاپن بردهاند و آنچنان تاثیرگذار عمل کردهاند که طرفداران سینهچاکی از جای جای دنیا برای خود دست و پا کردهاند. از شینجی میکامی خالق سری Resident Evil گرفته که خیلیها به او لقب پدر ژانر وحشت در بازیهای ویدیویی میدهند، تا همین هیدیو کوجیما که به جرات میتوان از اون به عنوان یکی از محبوبترین بازیسازان تاریخ نام برد. قصد نداریم بازیسازان بومی ژاپن را زیر سوال ببریم، اما قدرت جهانبینی و جسارتی که شخصی مثل هیدیو کوجیما دارد، تحسین برانگیز و خارقالعاده است. کسی که توانست در سالهای ابتدایی پا گرفتن صنعت بازیسازی، روایت داستانی را وارد بازیهای ویدیویی کند و در عصری که به تصویر کشیدن پیچیدگی به خاطر محدودیتهای گرافیکی، کاری سخت بود، از عهدهی این کار برآمد و پایهگذار سبکی شد که پس از آن هیتمنها، سم فیشرها و اساسینها متولد شدند.
سبک مخفیکاری با شگرد خاص هیدیو کوجیما، چیزی است که تا به امروز نه تنها از دست کس دیگری غیر از خودش بر نیامده، بلکه حتی آثار دیگر مخفی کاری مثل Hitman و Splinter Cell با همه نکات مثبت و هیجانانگیزی که دارند، از نظر روایت داستانی و شخصیت پردازی حتی به گرد پای Metal Gear نمیرسند. هیدیو کوجیما حالا با قسمت پنجم metal gear solid پا به میدان کار و زار گذاشته تا برای آخرین بار هر چه که در چنته دارد را رو کند و در این روزها که ما شاهد بازیهای پیچیده و گرانی مانند GTA هستیم، برگ برندهی را روی میز رقابت بگذارد که حالا حالاها کسی قادر به شکست آن نباشد.
Metal Gear به خودیه خود بزرگ و پر جزئیات است. از شخصیتهای چند لایه و عمیق گرفته تا دنیایی که در هر قسمت ما را در خود فرو میبرد و رازهایی را جلوی پایمان قرار میدهد که تا سالها در پی جوابش جستجو میکنیم. حال تصور کنید، این وسعت و بزرگی دنیای metal gear solid با آزادی عمل، دنیایی باز و انتخابهای چندگانه همراه شود. metal gear solid۵: فانتوم پین شما را در دنیایی رها میکند که به شکل عجیبی بزرگ، اما چفت و بست دار است.
کوجیما قبل از اینکه بازیکن را در این دنیای آزاد خود رها کند، مخاطب را درگیر یک افتتاحیهی نفسگیر و پر معنی میکند. افتتاحیهای که نبض یک هوادار دو آتشهی
metal gear را لحظه به لحظه شدیدتر و احساساتش را جریحهدار میکند. این موضوع فقط به یک هوادار metal gear ختم نمیشود. کوجیما با به کار گیری شگرد خاص فیلمبرداری، استفاده از المانهایی رویایی و ویژگیهایی آشنا، صداگذاری و موسیقی به جا و اتفاقاتی ناگهانی، به راحتی هر چه تمامتر هر کسی را محو تماشا و انجام بازی میکند. برای من که تا قبل از فانتوم پین، محبوبترین بازی این سری Snake Eater بود، دیدن آن برگ گلهای یاس در ابتدای بازی، وقتی که دراز به دراز روی تخت بیمارستان دنیا را از چشم بیگباس میدیدم، لحظاتی بغضآور و خاطرهانگیز را برایم تداعی کرد که تا ساعتها مرا در فکر پایانبندی قسمت سوم برد. رویای بیگباس و دیدن برگ گلهای یاس، نشاندهندهی علاقهی خاص او به باس است که ظاهرا هیچگاه حتی در بدترین شرایط ممکن از ذهنش پاک نمیشود.
شروع فانتوم پین بدون شک طوفانی است. اما چیزهایی که ما در این مقدمه میبینیم، به مراتب شک و شبههایی برایمان به وجود میآورد که میمانیم آیا چیزی که داریم میبینیم، واقعی است یا بخشی از رویای بیگباس. شخصیتی به اسم اسماعیل که ما در ابتدای بازی میبینیم، آنقدر سوال در ما به وجود میآورد که مدام در طول بازی میپرسیم پس کی میفهمیم او چه کسی بود، آن اسب و نهنگ آتشین چه بودند و کلا چه اتفاقی افتاد. قصد باز کردن داستان را ندارم، اما کوجیما با هوشمندی بسیار به تک تک پاسخهایتان جواب میدهد. انتظار هم نداشته باشید جوابتان را جایی که دلتان میخواهد بگیرید، سازندههای بازی مخاطب را آنقدر درگیر بازی میکنند که شما حواستان کاملا از اتفاقات قبلی پرت شود و در یک لحظه غافلگیرتان کنند. انجام بازی MGS V: Ground Zeroes به نظرم برای هر کسی که میخواهد فانتوم پین را بازی کند ضروری است. در واقع مقدمهی اصلی فانتوم پین، نه آن مرحلهی آغازین بازی و بیدار شدن اسنیک، بلکه عملیات رخته به کمپ امگا در بازی Ground zero است.
حداقل اینطوری با خود نمیگویید که «اوه، اسنیک چرا اینجوری شده!». از طرفی، گراند زیروز همان مکانیکهای گیمپلی فانتوم پین را دارد و کاری میکند که با تبحر بیشتری وارد دنیای اصلی بازی شوید. اما هر چه که است، کار مخاطب از زمانی واقعا آغاز میشود که پا به سرزمین افغانستان میگذارد. کوجیما قبلا پای ما را در قسمت چهارم metal gear solid در قالب شخصیت سالید اسنیک (یا اسنیک پیر) به خاورمیانهی جنگ زده باز کرده بود، اما این بار اوضاع مقداری فرق دارد. البته، یک مقدار که چه عرض کنم، یک دنیا! شاید با شنیدن عبارت جهان باز، سریع ذهنمان به سمت بازیهایی مثل GTA برود، اما سبک و سیاق جهان باز فانتوم پین تفاوتهای زیادی با بازیهای مشابه دارد. کوجیما عادت دارد هر چیزی که در بازیش میآورد را بازنگری کلی کند و به قولی آن را به روش خودش پیریزی کند. بافت اصلی افعانستان گرم، بیابانی و البته با آب و هوایی متغیر است. اما با این حال هر چه در بازی پیش میروید، چهرههای دیگر این سرزمین را میبینید. شما میتوانید با انتخاب خود در دنیای فانتوم پین به گشت و گذار بپردازید، اما سازندههای بازی به شیوهی غیرمستقیم، شما را ترغیب به انجام ماموریت میکند. ماموریتهایی که آنها هم در نوع خود بزرگ هستند و انجام آنها، مهارتهای جنگیتان را به چالش میکشد. یکی از چیزهای جالبی که البته قبلا هم در مجموعهی metal gear solid دیده بودیم، این است که اگر بخواهید بازی را به شیوهی اکشن جلو ببرید و همه جا را به آتش بکشید، کاری به شدت سخت را در پیش دارید و سربازان مقابل شما مثل بازیهای گیرز آو وار یا Call of Duty نیستند که بتوانید در یک دقیقه دهها تن از آنها را با خاک یکسان کنید. کافی است تصمیم داشته باشید به یک کمپ سربازان با گشودن آتش نفوذ کنید تا ببینید سربازان کمپ چطور به جانتان میافتند و از هر چیزی برای نابودی شما و گرفتن نیروی پشتیبانی بهره میبرند. بدنه و روح metal gear solid مخفیکاری است. البته این مسئله به این معنی نیست که شما حتما و حتما باید بازی را مخفیانه جلو بروید، اما زد و خوردهای کمتر و مخفیکاری بیشتر، هم امتیاز بیشتری را برای بازیکن به ارمغان میآورد، هم از بین بردن دشمنان به مرور کاری راحتتر میشود.
بازی محدود به افغانستان نمیشود و ما به سرزمین آفریقایی زئیر برای انجام ماموریتهایی کلیدی میرویم. بافت این منطقه بر خلاف افغانستان معتدل و بیشتر اوقات بارانی است که همین مسئله سبب میشود تا محیطی سرسبز و جنگلی را شاهد باشیم. خوشبختانه سازندههای بازی، وقتی ما را با این منطقه آشنا میکنند که مقداری از بیابانهای افغانستان احساس خستگی و یک نواختی میکنیم. شاید در نگاه اول تنوع محیطی کم باشد، اما اگر واقعبینانه به بازی نگاه کنیم میبینیم که این، طبیعت و پیکرهی اصلی بازی است. نکتهی قابل توجه دیگر این است که بر خلاف بیشتر بازیها که آفریقا را سرزمینی آفتابی و بیابانی توصیف میکنند، حال سازندگان ژاپنی فانتوم پین ما را به نقطهای سرسبز از این قارهی کهن میبرند تا تجربهای متفاوت از گشت و گذار در آفریقا داشته باشیم. تغییرات جوی مانند بارش باران، تاثیر مستقیمی در نحوهی پیشبرد مراحل میگذارد که همین عامل سبب میشود تا برخی مواقع، مراحل آفریقایی تا حدی لذتبخشتر از افغانستان شود.
بازیکن در نقش بیگباس قرار دارد. شخصی که قهرمان اصلی مجموعهی metal gear است و نام او همواره مورد ستایش سربازان و آزادیخواهان دنیا است. سربازی کارکشته، پر تلاش و شجاع که ماموریتهای غیرممکنی را با سختیهای فراوان پشت سر گذاشته است. اسنیک زندگی خودش را در میدانهای جنگ و ماموریتهای مخفی سپری کرده و خیلی کم پیش آمده که در طول این سالها، او را در خانهای ببینید که مشغول زندگی عادی است. رهبر ارتش خصوصی دایمن داگز، کسی است که خود به جای نشستن پشت میز و دستور به سربازان، پا به میدان جنگ و کار و زار میگذارد و همین کارش سبب میشود تا سربازان و زیر دستانش از او حساب ویژهای ببرند. کنترل شخصیت بیگ باس در بازی سنگینی و لذت خاصی به دنبال دارد. در واقع ما با یک اسنیک کامل طرف هستیم که بیشتر ویژگیهای شخصیتهای بازیهای قبلی را در اختیار دارد. البته، انتظار لباس تغییر شکل دهندهی سالید اسنیک در metal gear solid ۴ را نداشته باشید، اما قابلیتهای تغییر لباس قبل از آغاز مراحل برای بازیکن مهیا شده است.
سیستم مبارزات در بازی، تکامل یافتهی بازیهای قبلی با یک سری ویژگیهای نو است. حالتی در بازی به نام Reflex Mode گذاشته شده که تقریبا کار شما را در لحظهای که دشمن شناساییتان میکند راحت کرده است. این قابلیت که از ابتدای بازی به طور پیش فرض فعال است، به محض اینکه دشمن شما را ببیند، بازی حالت اسلوموشن پیدا میکند و در این فاصلهی چند ثانیهای فرصت دارید تا یا دشمن را قبل از پایان این چند ثانیه و خبرکردن دیگران یا حمله به شما از پا در بیاورید، یا با جهش و فرار به سمتی دیگر، از دشمن دور شوید و وارد تبادل آتش شوید. در اقدامی هوشمندانه از طرف سازندهها، این قابلیت اختیاری است و حتی اگر آن را غیر فعال کنید، امتیازی ویژه در بازی دریافت میکنید. شوتینگ و نبردهای تن به تن، گروگان گیری، بیهوشی یا کشتن دشمن در خفا، اسیرکردن سربازان و فرستادنشان به پایگاه مادر، استفاده از وسایل نقلیه، اسب سواری و تلفیق اجرای عملیات با یاری که همراهتان است، تنها گوشهای از عملکردهای شما در طول بازی است. اسنیک جدا از اینکه یک تکاور و کماندو است، باید یک رهبر با برنامه و کار درست باشد. سازندگان بازی این بار جدا از روند عادی بازی که همان مخفیکاری و جنگ با دشمنان است، قابلیتهای استراتژی و مدیریتی را به روشی هوشمندانه وارد بازی کردهاند.
پایگاه مادر، جایی است که به نوعی محوریت و نبض بازی در آن زده میشود. پایگاه شما به نوعی خانهی شما است و نیرو گرفتن این پایگاه، در گرو تصمیمات و فعالیتهای شما در طول بازی است. پیدا کردن منابع، اضافه کردن سرباز و مدیریت صحیح پایگاه، به رشد آن کمک میکند. منابع در پایگاه حرف اول را میزند و وجود این منابع، تضمینکنندهی حضور سربازان کارکشته و وفادار در پایگاه مادر است. ابتدای بازی پایگاه مادر صرفا یک پلتفرم واحد روی دریا است، اما با پیشروی در بازی و گسترش منابع، این پلتفرمها زیاد میشوند و از طریق پلهایی به یک دیگر مرتبط میشوند. هر یک از پلتفرمهایی که به پایگاه مادر اضافه میشود، محل استقرار دستههای مختلف سربازان شما خواهند بود. برای مثال جوخهی اینتل که وظیفهی جمع آوری اطلاعات کلیدی برای شما را دارد یا کامبت یونیت که جوخهی مبارزهای شما محسوب میشوند، در این پلتفرمهای شناور استقرار دارند. پایگاه مادر کوچک نیست و برای گشتن در آن بعضی وقتها نیاز به استفاده از اتومبیل دارید. گزینههای مدیریتی و ارتقا در پایگاه مادر زیاد است و کارهایی که در آن انجام میدهید محدود به چند انتخاب و جزئیات ساده نیست.
یکی از مهمترین تجهیزات بازی iDroid نام دارد که در واقع مقر فرماندهی شما در بازی و تمامی فعالیتها خود را میتوانید از طریق آن پیگیری کنید، از مشاهده نقشه گرفته تا ارتقا MS و انتخاب مأموریتها. همین پیوستگی گیم پلی بازی است که آن را از تکراری شدن خارج نموده است. با پیشرفت در روند بازی، تجهیزات بیشتری برای اسنیک در دسترس خواهد بود که شرایط انجام مأموریتها را برای وی آسان تر میکند اما بهترین بخش اضافه شده به بازی را میتوان قابلیت Buddy دانست که به وسیله آن میتوانید یک همراه را با خود به مأموریت ببرید. به طور کلی ۴ همراه در بازی با نامهای D-Horse، D-Dog، D-Walker و Quiet وجود دارند که هر کدام از آنها دارای قابلیتهای مختلف و هم چنین تجهیزات به خصوصی هستند. هوش مصنوعی بالای این همراهان باعث شده تا بازی همانند یک عنوان Co-Op به نظر بیاید. هر چه قدر از این همراهان بیشتر استفاده کنید، سطح آنها بالاتر میرود و تجهیزات بیشتر و بهتری برای آنها در دسترس خواهد بود. البته استفاده به جا و مناسب از آنها کاملاً بستگی به تاکتیک و استراتژی شما دارد و ممکن است با یک فرمان اشتباه باعث شکست مأموریت شوید.
همچنین هوش مصنوعی دشمنان نیز مثال زدنی است. هر چند در بازی درجه سختی مشخصی وجود ندارد اما اگر وارد مأموریتهایی شوید که اشاره شده سطح بالاتری دارند، مسلماً متوجه هوش مصنوعی بالای دشمنان میشوید. کوچکترین حرکت نا مناسب سبب میشود که دشمنان به حضور شما در منطقه شک کنند و بلافاصله به یکدیگر خبر دهند تا شروع به جست و جوی محیط کنند. هر چند در این مواقع قابلیتی به نام Reflux Mode زمان را به حالت آهسته در میآورد تا بتوانید دشمن را پیش از اینکه همگان را متوجه حضورتان کند، از میان بردارید اما اگر به دنبال یک مخفی کاری اصیل هستید، میتوانید با غیر فعال کردن این قابلیت، یک تجربه فوق العاده را برای خود رقم بزنید. اگر هم تصور میکنید که با یک بار رفتن مرحله و مشخص شدن محل دشمنان میتوانید با انجام دادن مجدد مأموریت، دشمنان را در مکانهای از پیش تعیین شده از سر راه بر دارید، سخت در اشتباه اید. با هر بار انجام دوباره مأموریت، محل دشمنان و حتی مسیری که طی میکنند، تغییر میکند و حتی رفتاری که انجام میدادند نیز، دچار تغییر میشود؛ برای مثال ممکن است پیش از شروع مجدد مأموریت یک سرباز در حال سیگار کشیدن باشد اما در انجام مجدد مأموریت، او را در حال دیده بانی در برج دیده بانی مشاهده کنید. گیم پلی TPP تنها بخشی از بازی است که گرفتن ایراد از آن بسیار سخت است زیرا جهان آزاد شدن این عنوان نه تنها باعث ضعف آن نشده بلکه موجب تکامل روند گیم پلی گشته است.
در کنار این موارد نباید از گرافیک این عنوان که به لطف موتور Fox Engine پردازش شده است، چشم پوشی کرد. گرافیک TPP بدون شک یکی از بهینهترین گرافیکهایی است که تا کنون پردازش شده است. بازی به قدری بهینه طراحی شده که کوچکترین افت فریمی در روند بازی دیده نمیشود. گرافیک TPP را نمیتوان یک گرافیک کاملاً نسل هشتمی دانست بلکه این عنوان از ابتدا قرار بوده که بر روی کنسولهای نسل هفتم عرضه شود و بعدها نسخههای نسل هشتمی نیز به آن اضافه شده است. با این حال گرافیک TPP را میتوان یکی از بهترین گرافیکهای میان نسلی دانست. طراحی محیط بازی بی نظیر است و شما را کاملاً تحت تأثیر قرار میدهد. Yoji Shinkawa، یار همیشگی کوجیما در سری Metal Gear، بار دیگر در این نسخه هنر طراحی محیطی و شخصیتهای خود را نشان میدهد. طراحی نسخه جدیدی از سلاح Metal Gear که در این بازی حضور دارد، بسیار زیبا است و به عظمت این سلاح کمک شایانی کرده است. از سوی دیگر نمیتوان به طراحی عالی تجهیزات و شخصیتهای اشاره نکرد. طراحی سلاحهای بازی نیز خارق العاده است و به کوچکترین جزئیات در آنها دقت شده است.
از سوی دیگر نور پردازی و سایه زنی بازی نیز یکی دیگر از نقاط قوت آن است. کوجیما و تیمش در این عنوان، دست به یک تکنیک جدید در نورپردازی زدهاند به نحوی که زمانی که مستقیم به منبع نور مینگرید، زوایه دید شما کم میشود و زمانی که به مکان دیگری مینگرید، بار دیگر به قدرت طبیعی بینایی خود دست مییابید. سایهها نیز در بازی مدام در حال تغییر اند چرا که زمان در بازی تأثیر گذار است و با گذر زمان، اندازه و مکان سایه اجسام نیز تغییر میکند. طراحی انیمیشنهای شخصیتها به ویژه اسنیک و همراهنش، فوق العاده است. انیمیشنهای اسنیک به قدری پویا و روان طراحی شدهاند که به هیچ عنوان حس غیر طبیعی بودن کنترل وی به شما دست نمیدهد. استفاده از تکنیک موشن کپچر و استفاده از بدل کاران حرفه ای برای ضبط صحنههای اکشن بازی، به کیفیت بالای آن کمک کرده است. از سوی دیگر انیمیشنهای منحصر به فردی نیز برای هر یک از ۴ همراه اسنیک طراحی شده است که نشان از وسواس بالای تیم سازنده دارد. هر یک از محیطهای بازی دارای طراحی به خصوصی هستند که آنها را از یکدیگر متمایز میکند. حتی بافت منطقههایی که برای مأموریت به آنها میروید به ویژه در بخش آفریقا، با یکدیگر تفاوت دارند برای مثال ممکن است در یک بخش از آفریقا شاهد زمینهای گل آلود باشید اما در قسمتی دیگر وارد یک معدن در دل کوه شوید. همین گستردگی محیط و پردازش بی نقص آن است که کیفیت بازی را در حیطه گرافیگ بالا برده و باعث شده تا این بخش نیز همانند بخشهای دیگر در سطح بالایی باشد.
نرگس نوروزی
نرگس نوروزی متولد ۱۶ اسفند ۱۳۶۸ فارغ التحصیل رشته مهندسی صنایع از سال ۱۳۹۴ فعال در حوزه بازی های رایانه ای
۲۴ دیدگاه
لایکککک
بسیار عالی
متال گیر عالیه من خیلی بازیش رو دوست دارم البته گرافیکش زیاد خوب نیست ولی در کل بازی خوبیه
بازی خوبیه ولی خوب چون قدیمیه یکم گرافیکش کمه
عالی
بازیه خوبی
بازی خیلی خوبیه خیلی دوسش دارم
خیلی بازی خوبیه حتما پیشنهاد میکنم اونایی که بازی نکردن حتما بازی کنن من از همین سایت تکنوشاپ اجاره کردم بازی کردم قیمت اجاره هاشون خیلی پایینه
من توی یک مرحله این بازی گیر کردم دیگه جلو نمیتونستم برم اعصابم رو خورد کرد گذاشتم کنار ولی بازی ای خوش ساخت و خوبی بود ولی خودم دیگه ح.صله نداشتم وقت بذارم بقیه اش رو بازی کنم
سلام شما این بازی متال گیر رو برای فروش یا اجاره دارید بعد اینکه هزینه اش چقدر میشه و اینکه سال ساخت این بازی چه سالی هست
خیلی بازیش خوبه واقعا دوسش دارم
بازی خیلی خوبیه
من خیلی دوستش دارم
من زیاد با این بازی حال نکردم نمیدونم چرا همه میگن بازیش خوبه به نظرمن که جالب نبود اصلا
من سه بار بازی کردم
بازم دوست دارمش
اصلا تکراری نمیشه برام
بازی خیلی خوبیه به دوستانی که به این سبک بازی علاقه دارن حتما پیشنهاد میکنم که این بازی رو انجم بدن
یا علی
خیلی عالی و خوب بود سایت خیلی خوبی دارید
بازیش خوبه گرافیکش یه کم پایینه که البته طبیعیه چون بازیش قدیمیه یه مقدار ولی جزو بازی های سبک جنگی و تفنگی خیلی خوب محسوب میشه که واقعا کسایی که علاقه دارن حیفه تجربه اش نکنن
ببخشید این بازی رو هم برای اجاره یا نصب دارید چجوری میتونیم سفارش بدیم
ممنون میشم راهنمایی کنید
بازیش زیاد جالب نیست من خوشم نیومد نمیدونم چرا شما مگیدی فوق العادست 😒😒
بازیش بد نیست ولی خیلی عالی نیست به نظر من survie خیلی خیلی بهتر از این نسخه بود
بازی خوبیه ولی گیم پلی و گرافیکش زیاد خوب نیست از نظر داستانی ولی عالی عمل کرده به نظر من از سری های دیگه اش هم بهتره ولی خوب به هرحال بازی قدیمیه دیگه در حد اون خوبه
بازیش خیلی چرت و مذخرفه واقعا من خریدم دیسکش رو رفت تو پاچم شدیدا 🤦♂️🤦♂️🤦♂️
بازی جالبی بود خیلی حال کردم باهاش
buy cialis online reviews