بررسی بازی Titan fall2

titanfall 2 در کنار حالت آنلاین فوق‌العاده‌اش، داستانی زیبا را برای نمایش رابطه یک پایلوت و تایتانش تصویر می‌کشد.با انتشار نسل هشتم کنسول‌های  سونی و مایکروسافت، هر یک از کمپانی‌ها به نوبه خود بازی‌های متنوعی را برای جلب نظر و توجه بازیکنان تولید و ارائه کردند. هر چند در جبهه‌ی سونی شاهد انتشار بازی Killzone Shadow fall  بودیم، با این حال،‌گوریلا گیمز نتوانست تا نظر مثبت بسیاری از منتقدین و برخی از بازیکنان را دریافت کند. در جبهه‌ی مایکروسافت اما گروهی کارکشته در پشت پرده در حال مذاکره برای انتشار یک بازی انحصاری کنسولی قدرتمند بودند.این بازی محصول شرکت  Electronic Arts می باشد. در ادامه بررسی با تکنوشاپ همراه باشید

استودیوی ریسپاون اینترتینمت که به دنبال خروج جیسون وست و وینس زامپلا، دو مهره اسبق استودیوی اینفینیتی وارد تاسیس شده بود، پروژه‌ای منحصر به فرد را با موضوع متفاوت تایتان‌ها و انسان‌ها در دست تولید داشتند. با رسیدن ثانیه‌ی آغاز عرضه بازی titanfall 2 ، تشنگان بازی‌های اول شخصِ سرعتی با محصولی کاملا جدید آشنا شدند. titanfall 2 آنقدری خوب بود که منتقدین دیدگاه‌ها و امتیازات بالا را لایق آن بدانند.

Titan fall 2، وقایع پنج سال بعد از اولین شماره را روایت می‌کند

این بازی داستان وقایع فرانتیر را روایت می‌کرد، جایی که ملیشیا و IMC به دلیل اختلافات پیش آمده در رابطه با اراضی فرانتیر با یکدیگر وارد نبرد شده و به کشتار یکدیگر می‌پرداختند. ارائه محیط‌های زیبا شامل ۱۵ نقشه آنلاین در کنار سیستم مبارزه‌ی سرعتی، باعث شد تا بازیکنان ساعت‌ها زمان خود را در میان نبردهای سهمگین تایتان‌ها و پایلوت‌ها سپری کنند. علی رغم وجود حالت کمپین آنلاین در بازی titanfall 2 ، روایت داستان در میانه نبرد باعث می‌شد تا در کنار نامفهموم بودن سخنان شخصیت‌ها، در حقیقت بازیکنان نتوانند درک صحیحی را از توضیحات داشته باشند. با وجود بخش چندنفره و روایت داستان در قالب کمپینی آنلاین،‌ بازهم بازیکنان آشنا به کمپین‌های داستانی به ویژه در دو مجموعه Battelfeild و Call of duty خواستار بخش داستانی به شیوه‌ای رایج بودند. هرچند این اتفاق هیچگاه رخ نداد. اکنون اما تیم بازاریابی ریسپاون پرونده‌های پیشِ روی خود را باری دیگر برای گرفتن بهترین تصمیم ورق زده‌اند. در کنار خارج شدن مجموعه titanfall 2 از قالب یک بازی انحصاری کنسولی، خالقان با استعداد و نقد پذیر ریسپاون تصمیم گرفته‌اند تا با کمپین داستانی آفلاین به رابطه میان تایتان‌ها و پایلوت‌ها بپردازند.

کمپین داستانی titanfall 2 ، نقطه عطفی در مجموعه تایتان‌فال محسوب می‌شود. برای نخستین بار با حسی عمیق به میانه رابطه پایلوت‌ها و غول‌های آهنی مرگبارشان می‌رویم،‌ در حقیقت برای نخستین بار درک می‌کنیم که انسان و تایتان چگونه می‌توانند در تعاملی با یکدیگر مشکلات را پشت سر گذاشته و در معنای کلمه به یکدیگر «اعتماد» کنند. داستان بازی با گفتگوی تای لاستیموسا (Tai Lastimosa) و جک کوپر (Jack Cooper)،‌ پیاده نظام ارتش ملیشیا آغاز می‌شود. جایی که کاپیتان لاستیموسا،‌ یک هدایت‌کننده کارکشته با دیدن روزنه‌هایی از استعداد جک کوپر تصمیم می‌گیرد تا به او آموزش‌ لازم برای پایلوت شدن و در حقیقت زنده ماندن در نبرد را بدهد. از همان ابتدا شاهد جشنواره‌ای از سلاح‌های مختلف هستیم که یک به یکِ آنها، از نظر طراحی فوق‌العاده هستند. چشم‌انداز محل آموزش آنقدری زیبا است که باید حداقل دقیقه‌ای را به تماشای آن بنشینید. با فراگیری اولین آموزش‌ها اکنون جک کوپر آماده آشنایی با یک تایتان است اما دریغا که با رسیدن اولین اخبار پیرامون ساخت سلاحی هولناک برروی تایفون، ملیشیا باید روغن‌کاری تایتان‌ها را تمام کرده و برای حمله و مقابله با ارتش قدرتمند IMC کشتی‌های فضایی را به پرواز در بیاورد.

برخلاف برخی شخصیت‌ها از جمله سارا و بلیسک که در شماره‌ی قبل با آنها آشنا شده‌ایم، جک کوپر شخصیتی کاملا جدید است. این پیاده نظام که آرزو دارد تا روزی پایلوت شود، در نهایت با ورود به سیاره تایفون و مرگ نابه هنگام لاستیموسا، فرصت هدایت یک تایتان قدرتمند را بدست می‌آورد. جایی که لاستیموسا به تایتان خود BT-7274 دستور می‌دهد تا جک کوپر را به عنوان پایلوت یا هدایت‌کننده جدید خود انتخاب کند. ریسپاون اینبار ترجیح داده تا داستانی کوتاه و مجزا اما زیبا را روایت کند.

تمرکز اصلی داستان بیشتر پیرامون رابطه جک کوپر و BT، تایتانی از کلاس ونگارد می‌گذرد و در جریان مراحل جک همواره با BT‌ راجع به موضوعات مختلف صحبت کرده و از او اطلاعت و جزئیات ماموریت را دریافت می‌کند. BT در حقیقت یک راهنما در نبود Lastimosa برای کوپر است و دیالوگ‌های میان آنها نیز هرچند در رابطه با ماموریت‌ها است اما از یک شوخ‌طبعی زیبایی پیروی می‌کند. نباید فراموش کرد که BT همان هوش مصنوعی آشنا در بازی‌های مختلف از تورینگ تست گرفته تا پورتال به حساب می‌آید که در این بازی در شمایلی متفاوت و البته هوشمند، به صورت مستقیم در طول مراحل و به ویژه نبردهای بزرگ نقش ایفا می‌کند.

همین تعامل BT و کوپر باعث شده تا او به عنوان یک پشتوانه صادق و قدرتمند قابل اتکا باشد. داستان خوب تایتان‌فال ۲ اندوخته‌ای از جدیت، شوخ طبعی و البته درام است. در طول ۶ تا ۷ ساعت تجربه این بازی هرچند بیشتر درگیر گیم‌پلی سرعتی می‌شوید اما ریسپاون اجازه داده تا در میان‌پرده‌ها به داستان‌ مجموعه و نبرد میان IMC و ملیشیا توجه کنید. از بعد داستانی، نکته منفی را می‌توان کوتاه بودن آن بیان کرد. در مجموع شاهد ۹ مرحله هستیم که سازندگان می‌توانستند با کمی بیشتر کردن آن،‌ فضای بیشتری را برای آشنایی با شخصیت‌های دیگر بازی بدهند.

متاسفانه سازندگان تمرکز زیادی را برروی ویژگی پرش از روی دیوارها داشته‌اند

سقوط اورانوس!

حال تصور کنید، هوش های مصنوعی بسیار پیشرفت کرده ای را درون تانک های دوپای غول‌آسایی قرار بدهند، غول هایی که به خودی خود توپخانه ای مسلح از انواع سلاح ها هستند. سلاح هایی که گاهی می توانند باعث نابودی هزاران نفر شوند. یادتان هست که در کودکی تصور وجود داشتن موجودی به باهوشی اپتیموس پرایم با آن جثه عظیم و توانایی های بسیار چقدر باعث ذوق زدگی‌مان می شد؟ گذشته از فیلم های سینمایی که همیشه سعی کردند ربات های غول آسا را به تصویر بکشند، هیچ وقت حسِ خاص یکی بودن با آن جثه عظیم را حس نکرده بودیم، در تمام رسانه ها، فقط شاهد ربات هایی عظیم بودیم که به جان هم می افتادند. و اگر هم کنترل یکی از آن ها در بازی ها به دست می گرفتیم، قطعاً شاهد موجودی کند و خسته بودیم که حتی نمی توانست به درستی راه برود. کم کم آرزوی اپتیموس پرایم بودن داشت به گور می رفت که پدیده عجیب و البته بسیار دوست داشتنی titanfall 2 ظهور کرد. یک بازی خوش ساخت و عالی که حس پرایم بودن را به طرز عیجبی تزریق می کرد توی رگ هایمان، دیگر نه خبری از نگاه کردن به مبارزه دیگران بود و نه راه رفتن های کند و خسته کننده ربات ها. این بار تایتان های افسانه ای آمده بودند.

ماشین هایی غول پیکر که توانایی های بسیاری داشتند، و ما، خلبان های همه فن حریفِ خفن تر از افسانه کنترلشان می کردیم. باید بگویم که تایتان‌فال حتی با عدم وجود یک بخش داستانی خوب هم بازی موفقی بود. یک بازی که پایه و اساس گیم پلی اش را بخش چند نفره ای ممتاز تشکیل می داد، یک بخش خوش ساخت و سرگرم کننده که توانسته بود در زمان خودش تعادل بسیار خوبی بین سرعت و دقت عمل ایجاد کند. نسخه اول بازی در سال ۲۰۱۴ عرضه شد و با این که نتوانست به عنوان یک بازی انقلابی خوش بدرخشد، اما باعث و بانی تغییرات بسیاری در پایه و اساس سبک تیراندازی اول شخص چند نفره شد. تایتان‌فال با هدف قرار دادن مخاطب های خاص، و طرفداران بازی های چند نفره، به طور کلی قید یک بخش داستانیِ تک نفره را زد و داستان نه چندان جالبش را هم در قالب همان نبرد های چند نفره تعریف کرد. داستانی که شاید برای پیشبرد و ایجاد کردن نبرد هایی عظیم بین گیمر ها کافی بود، اما هیچ وقت عطش آن ها برای کشف موضوعات جدید را سیراب نمی کرد. با وجود موفقیت بازی در نزد منتقد ها، و کسب امتیاز میانگین ۸۶، تایتان‌فال اما به سرعت فراموش شد. یک بازی خوب و انقلابی که با گیم پلی بی نظیر و خلاقانه‌اش حسابی ترکانده بود، با همان سرعتی که ظهور کرد رو به افول نهاد.

اولین نفری باشید که امتیاز می دهیدpost

دیدگاهتان را بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلد های ضروری مشخص شده اند *

ارسال نظر